از زبون یه پسره"
بادوستم رفته بودیم سفره خونه،یه دختروپسره هم اومده بودن،
ازرفتارشون معلوم بود که باهم دوستند،پسره پشتش به من بودولی دختره روبه من،
معلوم بودپسره بدجوری عاشق دخترس،اولش یکم بانگاه با دختره حرف زدم،
بایه کاغذبهش اشاره کردم،اونم بایه نگاه تآییدکرد وقتی خواستن برن،
پسره رفت جلوکه حساب کنه،منم خیلی سریع کاغذودادم بهش،
توی کاغذ نوشته بودم:"خیلی پستی"
ازرفتارشون معلوم بود که باهم دوستند،پسره پشتش به من بودولی دختره روبه من،
معلوم بودپسره بدجوری عاشق دخترس،اولش یکم بانگاه با دختره حرف زدم،
بایه کاغذبهش اشاره کردم،اونم بایه نگاه تآییدکرد وقتی خواستن برن،
پسره رفت جلوکه حساب کنه،منم خیلی سریع کاغذودادم بهش،
توی کاغذ نوشته بودم:"خیلی پستی"
[ بازدید : 402 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
[ يکشنبه 5 مرداد 1393 ] 15:41 ] [ ♥mahsa♥ ]
[ ]